به گزارش مشرق؛ عباس سلیمی نمین تاریخ پژوه مدیر دفتر مطالعات وتدوین تاریخ ایران، در پاسخ به یکی از مطالب روزنامه سازندگی که در ویژهنامه پایان سال این نشریه منتشر شد، پاسخ داده است.
سردبیر محترم روزنامه سازندگی
جناب آقای قوچانی
با سلام و تبریک سال نو خدمت شما وسایر دست اندرکاران این جریده، می خواستم نکته ای را یادآورشوم وآن ضرورت جلوگیری از قربانی شدن کیفیت در برابر کمیت در کار روزنامهنگاری است. حجم تولیدات این روزنامه نشان از آن دارد که همفکران خود را به تحرک واداشته است و این سرمایهای در خور در این حرفه به حساب میآید.
در این مکتوب نمیخواهم به جهتگیری های مطالب ومقالات بپردازم، زیرا شما می توانید در راستای سلایق وعلایق حزب کارگزاران از هر تحرک جامعه سرمایهداری وعنایت ویژه آن به مقولات مختلف پشتیبانی کنید، علت تصدیع آن است که این مدافعه وجهت گیری، بر اطلاعات غلط بنا نشود؛ به عبارت دیگر حجم تولیدات موجب غفلت از میزان وثوق آن نگردد. برای نمونه، در «سازندگی سال» در مطلبی ۱۴ سطری در باره آقای امیرانتظام - که مورد عنایت ویژه غرب بود- ۷ غلط تاریخی خود نمایی می کند. در این مطلب که ذیل عنوان «۱۰۰ چهره سال ۱۳۹۷» آمده، می خوانیم: «بیست ویکم تیر ماه قدیمی ترین زندانی سیاسی که بهره بسیاری از عمر خود را در زندان گذراند ودر نهایت در خانه ای تحت نظر روزهای آخر را سپری کرد، در گذشت.» در این زمینه باید گفت:
۱- با هر تعریفی از زندانی سیاسی، آقای امیر انتظام را نمی توان در این قالب عرضه کرد. اجمالاً اینکه وی دارای ارتباطات غیر متعارفی با صاحب منصبان آمریکایی بود و اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در تهران نیز این واقعیت را بهخوبی روشن میسازد؛ به میزانی که حتی شخص امیر انتظام در دادگاه بر مجرمانه بودن محتوای اسناد اذعان دارد، اما برای رفع اتهام از خود ادعا میکند که آمریکاییها برای بدنام کردن وی این اسناد را ساخته و پرداخته ودر سفارت باقی گذاشته اند؛ بنابر این بر اساس اسنادی، وی محاکمه ومحکوم می شود که قریب به اتفاق آحاد جامعه (اعم از احزاب، گروه ها، شخصیت ها و…) ارتباط غیر متعارف را از آن استنباط نمودند. حتی اعضای نهضت آزادی مستقل از دولت موقت به هیچ وجه از آقای سخنگوی مرحوم بازرگان دفاع نکردند. ایرج مصداقی، یکی از اعضای مجاهدین خلق، در خاطرات خود از زندان دیدگاه زندانیان را در مورد آقای امیرانتظام این گونه توصیف می کند: «متأسفانه زندانیان سیاسی هم در این زمینه با مسئولان زندان هم نظر بودند و جرم او را سیاسی نمی دانستند وهمنشینی و هم بندی با او را تحقیر خود میدانستند.»
۲- حتی اگر دارنده ارتباط غیر متعارف با بیگانه را بتوانیم «زندانی سیاسی» وانمود سازیم، امیرانتظام نمی تواند «قدیمی ترین» آن باشد، مگر به کمک دیگر تحریفات تاریخی.
در این متن ۱۴ سطری ادعای عجیب دیگری را نیز در این راستا شاهدیم:
۳- «مرگ در خانه تحت نظر». امیر انتظام خود در این زمینه در مصاحبه با روزنامه جامعه می گوید: «من پانزده سال در اوین و قزل حصار و گوهردشت زندانی بودم، بعد مرا در دی ماه ۱۳۷۳ از زندان اوین منتقل کردند به یک بازداشتگاه وزارت اطلاعات در شمال تهران؛ منزل کوچکی بود که چند اطاق در طبقه دوم داشت… در آنجا اول دو ساعت مرخصی دادند، پانزده روز بعد شد چهار ساعت و بعد شد یک شبانه روز وبعد از چند دوره به سه شبانه روز رسید. مرا چهارشنبه ها می آوردند و شنبه ها میبردند... اواخر آذر ۱۳۷۵ آخرین بار که تلفن کردم آقایانی که مسئول بازداشتگاه من بودند گفتند تا اطلاع ثانوی دیگر دنبال شما نمی آییم؛ بنابر این من از آن تاریخ آزاد هستم. آمدم به خانه ام. آن را درست کردم ودر همین جا که گفتوگو می کنیم زندگی را آغاز کردم». (ناگفتههای انقلاب ۵۷، انتشارات خاوران، پاریس ،۱۳۸۷ خ /۲۰۰۸ م) بنابر این آنچه در مورد «قدیمیترین» و «مرگ در خانه ای تحت نظر» عنوان می شود کاملاً مغایر با تاریخ است.
ادعاهای خلاف دیگری نیز در پی این مطلب ۱۴ سطری می آید: «عباس امیر انتظام از اعضای جبهه ملی ایران، معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت بود. در روزهای بحرانی تسخیر سفارت آمریکا با اتهام جاسوسی برای آمریکا بازداشت شد. خود وخانواده و دوستانش همچون بازرگان - نخست وزیر دولت موقت- این اتهام را هیچ گاه نپذیرفتند.» در باره این فراز نیز باید گفت:
۴- اعضای جبهه ملی تشکیل دهنده دولت موقت صرفاً آقایان دکتر کریم سنجابی و داریوش فروهر بودند و در آن مقطع آقای امیرانتظام هیچ نسبتی با این تشکل سیاسی نداشت. لازم به یادآوری است که دبیر کل جبهه ملی در خاطراتش بهکرات از روابط غیرمتعارف برخی اعضای نهضت آزادی با آمریکایی ها با محوریت امیر انتظام انتقاد میکند و یکی از دلایل اصلی استعفای خود را همین مسئله عنوان می دارد: «در مدت دو ماهی که من وزیر خارجه حکومت موقت انقلابی بودم و سمت وزارت خارجه من ایجاب می کرد که سفرا به دیدن من بیایند وکارهایشان را با من در میان بگذارند، در تمام آن مدت حتی یک بار هم سالیوان سفیر آمریکا به دیدن من نیامد. گاهگاهی که من به نخست وزیری می رفتم می دیدم که خود سالیوان با یک نفر از نمایندگان سفارت با آقای مهندس بازرگان و امیر انتظام مستقیماً مشغول مذاکره و صحبت هستند.» (خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، انتشارات صدای معاصر، سال ۸۱، ص ۳۴۷)
آقای سنجابی همچنین به دلیل همین گونه ارتباطات غیر متعارف از ادامه شرکت در جلسات جمعیت طرفداران حقوق بشر ایران سر باز می زند (ر. ک. همان، ص ۳۱۵)
۵- در مورد اینکه دوستان آقای امیر انتظام همچون مرحوم بازرگان این اتهام را هیچ گاه نپذیرفتند باید گفت: خیر این ادعا بر واقعیت تاریخی منطبق نیست. اولاً اکثریت اعضای نهضت آزادی چه قبل از تسخیر سفارت و چه بعد از آن از وی تبری می جستند. اصولاً به دنبال نامه اعتراضی ۱۸ تن از اعضای شورای مرکزی، آقای بازرگان مجبور شد امیر انتظام را از سخنگویی دولت موقت عزل کند. آنچه در این زمینه بیشتر روشنگر است اینکه دانشجویان اسنادی نیز علیه آقای ناصر میناچی منتشر ساختند که منجر به توقیف وی نیز شد اما با اعتراض همه جریانات سیاسی از جمله مسئولان حزب جمهوری بعد از چند ساعت ایشان آزاد شد. همین امر اعتراض جدی امیرانتظام را به دنبال داشت که چرا از وی همین گونه حمایت نمی کنند. این ناراحتی شدید را در نامه نگاری ها به اعضای نهضت آزادی از جمله مرحوم صدر حاج سید جوادی شاهدیم: «برادر ارجمند، جناب آقای احمد صدر حاج سید جوادی –مقاله شما را در روزنامه کیهان پنجشنبه ۱۸ بهمن در مورد دکتر میناچی خواندم و در مورد خودم فوق العاده ناراحت شدم که چه شد که آن برادر در مدت ۲۴ ساعت نسبت به دکتر میناچی در جراید عکس العمل نشان داد ولی در مورد من پس از ۵۰ روز سکوت کرده است. «(آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیر انتظام، جلد ۱، نشر نی، سال ۱۳۸۱، ص ۱۱۳)
در مورد آقای بازرگان نیز باید گفت که متن اظهارات ایشان در دادگاه در دفاع از آقای امیر انتظام صرفاً بر اساس یک خوش بینی بود: «البته از عبارت مفاد کیفرخواست قبلاً اطلاعی نداشتم و مدارک و اسنادی که راجع به آن صحبت کردند، ندیدم و به عنوان وکیل همه (که نمی دانم دارند یا خیر) صحبت نمی کنم. اگر چیزی در باره آنها نگفتم دلیل بر قبول آنها یا رد آنها نیست.» (همان، جلد ۲، ص ۱۷) بنابر این آقای بازرگان نه بر اساس تحقیق، بلکه مبتنی بر خلاف واقع گویی هاو داستان پردازیهای با آقای امیرانتظام به عنوان فردی مجذوب شده سخن می گوید! «علت اینکه من مجذوب امیرانتظام شدم این بود که ایشان را در این ارتباطات بر خلاف خودم، زرنگ دیدم که نتیجه این می شد که چه چیزی را بگوید و چه چیز را نگوید. یعنی هر چیز را در جای خودش صحبت می کرد. ایشان آقایکاتم را [که] در ابتدا دشمن سر سخت ما و تهدید کننده ملت ما بود چنان منقلب کرد که کتابی در مورد ایران نوشت.» (همان، صص ۲-۲۱)
این گزارش دروغ آقای امیر انتظام که وی توانسته کاتم- افسر سیا- را منقلب کند حتی با آنچه در خاطرات وی آمده مغایرت کامل دارد (آن سوی اتهام، جلد ۱، ص ۵۶) البته ترفند آقای سخنگو برای مجذوب ساختن آقای بازرگان محدود به این مورد نیست. ادعای تلاش مخالفان برای ترورش در ایران، بمبگذاری در هواپیمای حامل وی در خارج و… از جمله دیگر داستان پردازی هایی است که آقای بازرگان را بدون تحقیق حامی میسازد!
در آخرین فراز از نوشتار چهارده خطی «سازندگی سال» چنین می خوانیم: «زندگی فرود خود را به او نشان داد. تا ایام پایانی عمر در زندان ماند و دست آخر ضرورتهای پزشکی رخصت خروج از زندان برایش حاصل کرد، در خانهای تحت نظر.» (ص ۳۵) در این ارتباط نیز باید گفت:
۶- همانگونه که از خاطرات امیرانتظام نقل شد در سال ۱۳۷۳، وی از زندان آزاد و به خانه تحت نظر منتقل می شود وتا سال ۷۵، یعنی زمانی آزادی اش سه روز هفته را به مرخصی می رفته است. اینکه چگونه نویسنده محترم، فاصله سال ۷۵ تا سال فوت آقای امیر انتظام یعنی سال ۹۷ را به سابقه مبارزاتی!! وی افزوده است، به توانمندی کسانی باز می گردد که به عنایات سرمایه سالاران توجه ویژه ای دارند.
۷- و در آخر به گونهای این مطلب تبلیغاتی پایان می یابد که گویا ضرورتهای پزشکی منجر به خروج این قهرمان ساختگی رسانه های غربی از زندان شده است، اما با این وجود حتی این مسئله انسانی نیز خانه تحت نظر را از سرنوشت وی حذف نمی کند؛ به همین دلیل تیتر «در تبعید ابدی» برای این متن ۱۴ سطری انتخاب می شود.
امید آنکه هر تفکری وهر گرایشی داریم بدون استفاده از ترفند های تبلیغاتی به ترویج آن بپردازیم؛ زیرا این تنها راه رشد افکار عمومی خواهد بود.
مدیر دفتر مطالعات وتدوین تاریخ ایران
عباسسلیمی نمین